🔸عاشورا نمونه بارزى از فرهنگ خدامحورى اولياى خداست كه در گفتار و رفتار امام حسين (ع) و ياران او ديده مى شود. سيدالشهداء (ع) در بحرانى ترين حالات و پيشامدها، با ياد خدا آرامش مى يابد و اين اطمينان قلبى را به ياران و خانوادهاش نيز منتقل مى كند.
🔹بر اساس سخنان حضرت، هدف اصلى ايشان از حركت به سوى عراق، تحصيل رضاى الهى بوده است و لذا در آغاز سفر، كنار قبر جدّ گرامى خويش، از خدا مى خواهد كه او را به اين كار موفق بدارد. مى فرمايد: «اى خداى با جلالت و كرامتبخش، به حق اين قبر و به حق كسى كه در ميان آن آرميده است، از تو مى خواهم كه راهى در پيش روى من بگذارى كه رضاى تو و رضاى رسول تو در آن است.»
🔸در منطق امام حسين (ع) غفلت از ياد خداوند عامل مهمى در سقوط انسان در وادى گناهان و مفاسد است. امام حسين (ع) درباره سپاه كوفه كه به كشتن او كمر بسته بودند، بر اين نكته تأكيد فرموده كه شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است.
🔹حضرت مشكل كوفيان و دليل بى وفايى آنان را دورى از خدا دانسته، روحيه آنان را چنين ترسيم مى كند كه آنان خواسته هاى دل خويش را كه همان رضايت مخلوق است، بر رضاى الهى ترجيح داده اند.
🔸تأثير خدامحورى و غرق خدا بودن سيدالشهداء (ع) در ساعات آخر عمر شريفشان چنان مشهود است كه راوى سرزمين كربلا، حميدبن مسلم به خداوند قسم ياد مى كند كه هرگز هيچ مغلوبى را كه فرزندان، خاندان و يارانش كشته شده باشند، قوى دل تر از او نديده است. هرگاه دشمنان به او حملهور مى شدند، او با شمشيرش بر آنان حمله مى كرد و آنان از برابر او مى گريختند. سپس به جاى خود برمى گشت و با صداى بلند مى فرمود: «لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم.»
🔸امام حسين(ع) در تحمل پذيركردن سختترين مصيبتها نيز، از ذكر خدا بهره مى گرفت. وقتى كودك شيرخوارش را روى دستانش تير زدند و شهيد كردند، يك مشت از خون او را به آسمان پاشيد و فرمود: «آنچه تحمل اين مصيبت و درد را آسان و هموار مى سازد، اين است كه جلوى چشم خداوند است و او مى بيند و شاهد است.»
🔹بعد از اينكه حملات به حضرت زياد شد و تشنگى بر وى غالب گشت، به همراه برادرش ابالفضل العباس(ع) به سوى فرات حركت كرد. در اين هنگام سواران لشكر دشمن سر راه او را گرفتند. مردى از بَنى دارِم با فرياد از لشكريان خواست كه بين حضرت و فرات فاصله اندازند تا به آب دست نيابند. امام حسين(ع) در حق وى نفرين كرد. آن مرد دارمى خشمگين شد و تيرى به طرف حضرت پرتاب كرد، تير در زير چانه حضرت فرو رفت. حضرت تير را بيرون كشيد و دست زير چانه اش برد و دو مشت حضرت پر از خون شد. خونها را به هوا ريخت و در آن شرايط سخت به خدا شكوه كرده، فرمود: «بار خدايا، من به تو شكايت مى كنم از آنچه اين مردم با پسر دختر پيغمبرت رفتار مى كنند.»
🔸بعد از نبرد سنگين و طاقت فرسا، در حالى كه توان جسمانى حضرت كم شده بود، لحظه اى ايستاد تا استراحتى كند، ناگاه سنگدلان سپاه كوفه، سنگى به پيشانى حضرت زدند و خون از پيشانى مباركش جارى گشت. پيراهنش را بالا زد تا خون از پيشانى اش پاك كند، تير سه شعبه زهرآگينى بر قلب مبارك حضرت نشست. در اين هنگام نيز ذكر خدا بر لب دارد؛ «بسم اللّه و باللّه و على ملة رسول اللّه». و خداوند را بر جنايت امتش گواه مى گيرد و مى فرمايد: «خداوندا، تو مى دانى كه اينان كسى را مى كشند كه در روى زمين، جز او پسر پيغمبرى نيست.»
🔹مناجاتهاى عاشقانه امام حسين(ع) با معبودش در آخرين لحظات حيات نيز، استمرار همين حالات روحانى و عرفانى است. به تعبيرهاى مختلف، نجواهاى گوناگونى از آن حضرت در واپسين دم نقل كرده اند، ولى قدر مشترك آنها اين است كه وقتى از زنده ماندن مأيوس شد و يارانش همه به شهادت رسيدند و خود در قتلگاه بر زمين افتاد، خدا را مى ستود و مراتب تسليم و رضاى خويش را ابراز و خدا را به عظمت ياد مى كرد.
✍️ماهنامه معرفت/ ش 156
برای مطالعه بیشتر کلیک کنید.
┈••••✾•📚📚📚•✾•••┈
مرکز پژوهشی نرجس مشهد
https://eitaa.com/joinchat/1868824640C40d7b3deea